English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3271 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
swap out U مبادله کردن به خارج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
interchanges U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged U مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange U با هم مبادله کردن
interchanged U مبادله کردن
to barter for U مبادله کردن
interchanged U با هم مبادله کردن
interchanges U مبادله کردن
trade U مبادله کردن
traded U مبادله کردن
exchange U مبادله کردن
chaffer U مبادله کردن
trade-ins U مبادله کردن
interchange U مبادله کردن
swops U مبادله کردن
swopping U مبادله کردن
swopped U مبادله کردن
swaps U مبادله کردن
swapped U مبادله کردن
trade in U مبادله کردن
swap U مبادله کردن
trade-in U مبادله کردن
interchanges U با هم مبادله کردن
intercommunicate U مبادله کردن
exchanging U مبادله کردن
swop U مبادله کردن
interchanging U مبادله کردن
interchanging U با هم مبادله کردن
exchanged U مبادله کردن
exchanges U مبادله کردن
traded U داد و ستد کردن مبادله یا معاوضه کردن حرفه
trade U داد و ستد کردن مبادله یا معاوضه کردن حرفه
exchanges U صرافی مبادله کردن
exchanging U صرافی مبادله کردن
exchanges U مبادله کردن تعویض
to spar at each other U مبادله کلام کردن
exchange U مبادله کردن تعویض
exchanged U مبادله کردن تعویض
exchanging U مبادله کردن تعویض
exchange U صرافی مبادله کردن
swap in U مبادله کردن به داخل
exchanged U صرافی مبادله کردن
lay to U مبادله ضربات کردن
commmute U تغییر دادن مبادله کردن
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
dicker U مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
passing action U عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
exchange control U نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
discharge U خارج کردن
ejected U خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
derail U از خط خارج کردن
extraction U خارج کردن
bring out U خارج کردن
ejects U خارج کردن
derails U از خط خارج کردن
unship U خارج کردن
phase out U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
to rule out U خارج کردن
expulse U خارج کردن
discharges U خارج کردن
eject U خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
ablate U بریدن و خارج کردن
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
defecates U خارج کردن مدفوع
defecating U خارج کردن مدفوع
defecated U خارج کردن مدفوع
disseise U ازتصرف خارج کردن
lay on the table U از دستور خارج کردن
decivilize U از تمدن خارج کردن
spewing U با فشار خارج کردن
spews U با فشار خارج کردن
write off U از دفتر خارج کردن
write-off U از دفتر خارج کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
expectorate U ازشش خارج کردن
disarm U از ضامن خارج کردن
disarmed U از ضامن خارج کردن
defecate U خارج کردن مدفوع
disarms U از ضامن خارج کردن
phase out U به ترتیب خارج کردن
table U از دستور خارج کردن
exfiltration U خارج کردن از میدان
tabling U از دستور خارج کردن
spew U با فشار خارج کردن
to put out of court U از دستور خارج کردن
spewed U با فشار خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
emit U بیرون دادن خارج کردن
unplugging U خارج کردن دو شاخه از سوکت
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
unplugs U خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
reek U بخار ازدهان خارج کردن
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
reeks U بخار ازدهان خارج کردن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
reeked U بخار ازدهان خارج کردن
reeking U بخار ازدهان خارج کردن
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
unplugged U خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
emitted U بیرون دادن خارج کردن
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
emitting U بیرون دادن خارج کردن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
bail U عمل خارج کردن اب قایق
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
emits U بیرون دادن خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
unplug U خارج کردن دو شاخه از سوکت
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
to play in or out U با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
stripping crane U جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evict U خارج کردن خلع ید کردن
evicted U خارج کردن خلع ید کردن
evicting U خارج کردن خلع ید کردن
evicts U خارج کردن خلع ید کردن
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
release U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
sideline U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
releases U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
released U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sidelining U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforested U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
demonetization U سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
labels U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
label U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
texts U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
text U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
port U مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
bater U مبادله
exchanged U مبادله
bartering U مبادله
interchanged U مبادله
interchanges U مبادله
truck U مبادله
trucked U مبادله
trucking U مبادله
trucks U مبادله
trade in U مبادله
trade-in U مبادله
exchange U مبادله
barter U مبادله
barters U مبادله
Recent search history Forum search
1Potential
2off-season
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
2purchase off the registry
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com